کازامیاس وماسیالاس (1965و1969) تعلیم وتربیت سیاسی را فرایندی می داند که از طریق آن افراد جهت گیری سیاسی خود را به نسبت جامعه کسب کند.گاتمن (1989)تربیت سیاسی را به معنای پرورش وایجاد ویژگی ها ،آگاهیها ومهارت های لازم برای مشارکت تعریف میکند .
اجمالاً تربیت سیاسی آن بعد از تربیت اجتماعی است که عمدتاً به رابطه متقابل فرد ونظام سیاسی می پردازد و فراگیران ونسل نو را برای نوعی خاصی از زندگانی سیاسی آماده می سازد .نظریه های تربیت سیاسی :با توجه به کارکرد های سیاسی تعلیم وتربیت دیدگاههای متنوعی مطرح شده است . که منجر به پیدایش نظریه های گوناگونی درحوزه تعلیم وتربیت سیاسی گردیده است که مورد بررسی قرار میگیرد.
نظریه محافظه کاری: عمده ترین ویژگی نظریه محافظه کاری در تربیت سیاسی ، مساعی در جهت حفظ وضع سیاسی حاکم ، اعمال کنترل اجتماعی وسیاسی بر نسل نو از طریق انتقال فرهنگی ، هدایت فکری ورفتاری افراد در قالب های سیاسی مورد نظر تکیه عمده بر جامعه پذیری ،تلاش درجهت رشد اطلاعات سیاسی افراد ،بازتولید فرهنگ سیاسی – اجتماعی حاکم ، حفظ وتعلیم نابرابری های اجتماعی ،تلقی نقش معلمان وفراگیران بصورت انفعالی در نظام آموزشی وتربیت سیاسی ، سعی در جهت تربیت افراد مرید ،هوادار ووفادار به ایدئولوژی و فرهنگ سیاسی حاکم و بهره جستن از روش های تحمیلی وتلقینی در تربیت سیاسی می باشد . از مدافعان نظریه محافظه کاری در تربیت سیاسی می توان دورکیم ،پارسونز ،پترسون ،سیلبرمن ،هریس و استلری نام برد .
نظریه دموکراتیک در تربیت سیاسی : ویژگی هایی همچون تکیه بر آموزش و پرورش بعنوان وسیله ای برای تبدیل دموکراسی سیاسی به یک روش عمومی زندگانی ، تلاش در جهت رشد دموکراسی سیاسی به یک روش عمومی زندگانی ، تلاش در جهت رشد سیاسی ونهادهای ملازم آن ، تربیت شهروندانی مستقل ونقاد ، تکیه بر نوعی فرهنگ پذیری متناسب بر فضای دموکراتیک بدون استفاده از تلاش های تحمیلی وتلقینی ، تلاش در جهت افراد تأثیرگذار و مشارکت جو در حوزه مسائل سیاسی واجتماعی ، توجه به ریشه فضایل مدنی دموکراتیک همچون احترام به شخصیت فردی ، تساهل ، قانونگرایی ، تأکید بر رشد توانایی فراگیران برای شرکت در مذاکره وگفتگوی سیاسی و انتقادی و توجه به مشارکت فعال و عقلانی دانش آموزان می باشد .از این دیدگاه در آموزش وپرورش علاوه بر اینکه نوعی جهت گیری محافظه کارانه دارد . درعین حال به دنبال شهروندانی مستقل و انتقادی نیز هست . دیوئی از جمله حامیان این نظریه است و می گوید جامعه همانند وضعیت زندگی بیولوژیکی به وسیله انتقال حفظ می شود . این انتقال به وسیله ابزارهای ارتباطی مانند عادت به انجام کار ، تفکر و احساس که از بزرگتر به جوانها انتقال می یابد . اتفاق می افتد . بدون این ارتباط که بوسیله آن آرمان ها ، انتظارات امیدها ،معیارها و افکار نسل بزرگتر به نسل جدید منتقل می شود .
اگر شهروندانی جامعه ای بخواهد که شهروندانی آگاه و متعهد داشته باشد بایستی برای آن ها برنامه هایی داشته باشد و فرزندان خود را با فرهنگ واعمال دموکراتیک آشنا سازد . همچنین در آموزش دموکراتیک بایستی به اموزش مهارت های تفکر انتقادی توجه جدی مبذول نمود تا اینکه فرد قادر باشد . در میان راهها ومسائل دست به انتخاب بزنند . البته این مسائل نوعی تحمیل وتلقین نیست ،بلکه نوعی فرهنگ پذیری است . شهروندان در یک نظام دموکراسی باید از سطح آگاهی بالایی درباره سیاست ،طرز کار آن برخوردار باشد تا بتوانند به نقد و واقعیت های بپردازند ،بر تصمیمات دولت تأثیر بگذارند به موسسات و قوانین دولتی اطمینان عمیق داشته باشند ، نسبت به بنیان واساس حکومت دموکراتیک و نه لزوماً صاحبان موقعیت ها و مقام های سیاسی وفادار باشد . ونقش فعالی در مسائل سیاسی جامعه داشته باشد .
دیدگاه پست مدرنیسم در تربیت سیاسی
تعلیم وتربیت از دیدگاه پست مدرنیسم علاوه بر آنکه بر افق های وسیع تر معرفتی وانسان شناختی ، جهان شناختی و جامعه شناختی تأکید دارد . دارای مایه های انتقادی و دموکراتیک نیز هست . انتقاد همه جانبه پست مدرنیسم از دوران مدرنیته و همه عناصر فرهنگی ، اجتماعی و آموزش آن بیانگر مایه های انتقادی این نظریه است . تأکید بر عدالت ، آزادی سازی ، احساس همدردی با نظریه های انتقادی شباهت دارد . وتکیه بر تکثرگرایی فرهنگی ، برابری ، رشد وتحول و اجتناب از استیلای فرهنگی خاص نیز از مایه های دموکراتیک آن است . پست مدرنیسم بر مسائلی همچون تفکر انتقادی ، پرسشگری و ارتباط بین مدرسه و جامعه طبیعت نیز تأکید دارد . ولی در عین حال دارای دلالت های اختصاصی در حوزه های متافیزیکی ، زیبایی شناختی ، بوم شناختی و غیره می باشد . این دیدگاه بگونه کلی قائل به ختم جهان مدرنیته است و معتقد است که بایستی جهان جدیدی جایگزین آن گردد .مدینه فاضله پست مدرن مبتنی بر امید ، عدالت ، همدلی ، اجتماع ، گفتگو ، قابلیت داوری عملی است که آن را از نظریه انتقادی و نیومارکسیستی جدا می سازد . ولی باید تأکید پست مدرنیست بر مسائل همچون عدالت ، برابری ، آزادی ، آزادسازی ، همدردی مورد تأکید نظریه انتقادی نیز هست . پاینار و دیگران پست مدرنیسم را به معنای نوآوری رادیکال در هنر تکنولوژی و علم می داند که اشاره به شکست فرهنگی و معرفت شناسی دوره مدرن دارد. متفکران پست مدرن در حوزه برنامه درسی نظریه افرادی چون تایلر، شوآب و بلوم را مورد انتقاد قرار دادند . برای مثال این متفکران معتقدند نظریه برنامه درسی تایلر بر مسائلی همچون نظم، سازماندهی عقلانیت ، تصحیح خطا بی طرفی سیاسی و تخصص گرایی مبتنی است که بایستی جدا مورد انتقاد و بازنگری قرار گیرد ، از نظر ویلیام دال نظام جدید در مقایسه با تلقی های پیشین پیچیده ، تکثرگرا وغیر قابل پیش بینی است و لذا در این رابطه معلمان ودانش آموزان بایستی در یک نوع رابطه مبتنی بر علایق مشترک شرکت کنند . روش های سنتی ارزشیابی را کنار گذارند و بر گفتگو وکیفیت تحقیق تأکید نمایند . همچنین برنامه درسی پست مدرنیسم بر مباحثی که موجب افزایش آگاهی فرهنگی ، تاریخی ، سیاسی ، بوم شناختی ، زیبایی شناختی و الهیاتی می شود تأکید دارد.

 
http://hossein1365.blogfa.com/post-5.aspx